کد مطلب:252519 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:175

دوران مأمون پسر هارون
(198 -218)

اگر زمان ولادت با سعادت امام هادی (ع) را در سال 212 ه به حساب آوریم، امام (ع) تا سال مرگ مأمون یعنی 218 مدت 6 سال



[ صفحه 271]



از دوران حیات طفولیت خود را در زمان وی سپری ساخته است و اگر بنای ولادت ایشان را آنگونه كه برخی از مورخین معتقدند سال 214 ه بگیریم مدت 4 سال از حیات امام در دوران آخر حكومت مأمون بوده است اما مأمون، با نامبرده پس از یكسری فعل و انفعالات سیاسی در سال 196 ه بیعت شد یكی از كارهای مأمون دور ساختن امام رضا (ع) از مدینه، كانون نشر حقایق و جذب عناصر متعهد به اسلام بود، وی رجاء بن ابی ضحاك را مأمور انتقال حضرت از مدینه به خراسان نمود وی در سال 201 امام را طبق یك تاكتیك سیاسی و نقشه ی ماهرانه جهت حفظ قدرت خویش و كنترل و حراست، وی را به ولایت عهدی منصوب كرد و با حیله گری برای امام رضا بیعت گرفت و به نام او بر منابر خطبه ها خواندند و دینار و درهم به نام حضرت سكه زدند و همه به مناسبت این بیعت لباس سبز پوشیدند گویند پس از رحلت امام رضا (ع) مأمون گریه ها و ناله ها سر داد و در سال 204 وقتی وارد بغداد شد لباس خود و فرماندهان سپاهش و مردم همه سبز بودند یك هفته همچنان ماند و سپس آن را از تن درآورد و لباس سیاه را از سر گرفت. مأمون دختر خود ام الفضل را به تزویج امام جواد درآورد و گفت تا دو میلیون درهم به وی دهند و نیز می گفت: من دوست دارم كه جد مردی باشم كه پیامبر خدا و علی بن ابی طالب (ع) پدران او باشند ولی ام الفضل از آن حضرت فرزندی نیآورد.

گویند مأمون به خراسان اهمیت فراوان می داد، خبر زیر مؤید همین مطلب است كه:

غسان بن عباد از خراسان به بغداد آمد و مأمون یك ماه او را



[ صفحه 272]



بار نداد و سپس كه حسن بن سهل درباره وی چیزی نوشت او را پذیرفت، پس گفت: ای امیرالمؤمنین! خدا مرا فدایت قرار دهد، گناه من چیست؟ گفت: همین كه از حكومت خراسان استعفاء می دهی با آن كه تمام كشور همان خراسان است.

بابك و خرمیان در عصر او سر به شورش و جنبش نهادند و بابك در ناحیه ی آذربایجان پیروز شد در سال 214 برادر خود ابواسحاق (معتصم) را بر مصر و مغرب حكومت داد.

و در سال 218 به دمشق رفت و مردم را درباره ی عدل و توحید امتحان كرد و نوشت تا فقهاء را از عراق و جز آن احضار كنند و آنان را درباره ی مخلوق بودن قرآن امتحان نمود و هر كه را از گفتن اینكه قرآن مخلوق نیست، امتناع ورزید كافر شمرد و نوشت تا گواهی او پذیرفته نگردد و جز چند نفری همگی بدان قائل شدند. گویند مأمون در سرنامه های خود نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم، و نخستین كسی بود كه بسم الله را در سرنامه های خلفا نگاشت، و بعد از هر نمازی تكبیر گفت و آن سنت گشت و باقی ماند.

مأمون در سال 218 در حالی كه آهنگ بلاد روم كرد برای محاصره عموریه آماده گشته بود و گفت در پی عرب می فرستم و آنان را از بادیه ها می آورم و سپس آنها را در هر شهری كه فتح كنم سكونت می دهم تا در قسطنطنیه اقامت گزینم، پس فرستاده پادشاه روم با پیشنهاد صلح و متاركه و تسلیم كردن اسیرانی كه در بند دارد، نزد وی آمد، لیكن مأمون نپذیرفت و چون نزدیك لؤلؤه رسید به آنجا روی نهاد و چند روزی اقامت گزید و در جائی به نام بدندون میان



[ صفحه 273]



لؤلوه و طرسوس اجل مهلتش نداد و مرگ گریبانش را گرفت وی 48 سال و چهار ماه زیست كرد، مدت حكومتش بیست سال و شش ماه بود رئیس پلیس او عباس بن مسیب بن زهیر، فرمانده گارد او شبیب بن حمید بن قحطبه و سپس هرثمه و در آخر عجیف بن عنبسه بود.

مأمون شانزده پسر بر جای گذاشت. كار حكومت مأمون بیشتر به دست ذوالریاستین و افرادی از قبیل حسن بن سهل و احمد بن یوسف انجام می گرفت.